ماجرای نیمروز ۲: رد خون
کارگردان: محمدحسین مهدویان، تهیه کننده: سیدمحمود رضوی
بازیگران: جواد عزتی، بهنوش طباطبایی، هادی حجازیفر، محسن کیایی، هستی مهدوی، مهدی زمینپرداز و حسین مهری
خلاصه داستان: روایت کلی این فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذیهای سازمان مجاهدین خلق در جبهه میشوند. با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد میخواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم میخورد…
آنچه در ادامه میخوانید ۷ نکته درباره این فیلم از زبان منتقدان است.
نام منتقد | نظر منتقد | تصویر منتقد |
جواد طوسی | محمدحسین مهدویان در «ردخون» از آن یکسویه نگری «ماجرای نیم روز» در وجه مضمونی و دستهبندی نیروهای امنیتی و معاند فاصله گرفته و به نگاهی تعدیل یافته رسیده است؛ اما ملات قصه آنگونه که باید، کشش دراماتیک و اوج و فرود لازم را ندارد. |
|
خسرو نقیبی |
«رد خون» برای من مثل «شبی که ماه کامل شد» است، اینکه درام بر قصه سیاسی ارجح است و یک قصه را به درستی با نقطه آغاز و پایان روایت می کند قابل قبول است، درست عکس «ماجرای نیمروز» که قصه یک گروه شکارچی بود مانند فیلم های وسترن که پنج نفر از طیف های مختلف جمع می شدند تا شکاری انجام دهند فارغ از آنکه در چه بستری از زمان رخ می داد. در «رد خون» با یک درام زنانه طرف هستیم و مردی که میفهمد عشقش به او خیانت کرده است و درگیر ماجرایی شده است و قصه هم با این دو نفر که نسبت به فیلم اول تازه وارد هستند بسته می شود. آدم های فیلم اول در پس زمینه این فیلم قرار دارند. این درام برای من کار کرد. |
|
حسین معززینیا |
«رد خون» فیلم قابل اعتنایی است. از جهت «اجرا» کار سختی به نتیجه رسیده و سکانسهای دشوار فیلم بالاتر از استاندارد سینمای ایران تولید شدهاند. اما فیلمنامه مشکلاتی دارد. قرار بوده اینجا هم مثل فیلم قبلی، یک مسأله شخصی با لایه تاریخی قصه تلفیق شود تا تماشاگر بتواند همدلانهتر به تاریخ نگاه کند، اما این مسأله شخصی (که گستردهتر و جدیتر از رابطه نیمهعاشقانه فیلم قبلی است) باورپذیر و درگیرکننده از آب درنیامده. این ایده فقط زمانی به نتیجه میرسد که شخصیتها به اندازه نمونه کلاسیکی مثل دکتر ژیواگو، هم خودشان باورپذیر باشند هم ارجاع نمادینشان به تاریخ پذیرفتنی به نظر برسد. وگرنه نه به شخصیت تبدیل میشوند و نه تاریخ را روایت میکنند. با اینحال «رد خون» فیلمی است که میتواند ظرفیتهای تولید فیلم تاریخی در سینمای ایران را گسترش دهد و برای خود مهدویان هم حرکتی است رو به جلو در کنترل صحنههای شلوغ و دشوار. |
|
یحیی نطنزی |
«رد خون» نسبت به «لاتاری» یک گام به پیش است و نسبت به «ماجرای نیمروز» یک گام به پس. مهدویان در فیلم جدیدش از یک طرف تلاش کرده بیخیال شتابزدگی و سطحینگریای شود که «لاتاری» را به فیلمی تاریخمصرفدار تبدیل میکرد. از طرف دیگر تصمیم گرفته دوباره در همان عرصهای عرضاندام کند که در آن به مهارت رسیده و استانداردهای مسیری را ارتقا دهد که حالا به یکی از چهرههای اصلی آن در سینمای ایران تبدیل شده است؛ نوعی سینمای بهشدت داستانگو و در عین حال نزدیک به مستند که سختی آن هم حفظ همین دوگانگی در ساخت و اجرایش است. «رد خون» گرچه نسبت به «ماجرای نیمروز» در اجرا فیلم جاهطلبانهای است و برخی بازیگرهایش مثل هادی حجازیفر حضوری تحسینبرانگیز دارند، اما در متن و فیلمنامه چندان که باید قانعکنننده ظاهر نمیشود. انگار فیلمساز هم به جای توجه به ریزهکاریهای داستانی و خلق لحظههای ماندگار بیشتر از همیشه درگیر اجرا شده و به همین دلیل در نهایت نمیتواند تأثیری را که انتظار دارد از مخاطب بگیرد. |
|
کیوان کثیریان | محمدحسن مهدویان به لحاظ تکنیک و اشراف به حوزه کارگردانی همچنان قدمهای رو به جلو برمیدارد؛ «ماجرای نیمروز، رد خون» به لحاظ فرم و ساختار تکنیکی فیلم سخت و البته قابل قبولی است. در خصوص محتوای فیلم و انطباق آن با تاریخ مباحثی مطرح شده هم اهل تاریخ باید نظر بدهند که این فیلم تا چه میزان با واقعیتهای تاریخی دهه ۶۰ همخوانی دارد. اما به لحاظ سینمایی به نظر میرسد محمدحسین مهدویان که یکی از پدیدههای چند سال اخیر سینمای ایران است همچنان توانمندیاش را به رخ میکشد. |
|
آرش خوشخو | قابل مقایسه با کمال فنی «ماجرای نیمروز۱» نیست و به نظرم محمدحسین مهدویان بیدلیل به سمت فرمولهای ملودرام مرسوم سینمای ایران حرکت کرده است، اما در عین حال «ماجرای نیمروز ردخون» نشان میدهد که او همچنان مهمترین امید سینمای ایران برای خلق آثار بزرگ در سالهای آینده است. | |
پرویز جاهد |
محمد حسین مهدویان دیگر متخصص ساختن تریلرهای سیاسی سفارشی بر اساس رویدادهای سیاسی معاصر و درگیری بین نیروهای امنیتی و نظامی با گروههای مسلح مخالف جمهوری اسلامی شده است. «رد خون» به همان سبک و سیاق «ماجرای نیمروز» ساخته شده، اما امتیاز «ماجرای نیمروز» در رویکرد مستندگونه آن به ماجراهای تاریخی بود، اما «رد خون» با پیگیری یک خط ملودراماتیک ضعیف در دل جنگ و آتش بازی، در واقع ترکیبی از «ماجرای نیمروز» و «لاتاری» شده است. زاویه دید فیلم و قرار گرفتن دوربین در پایان فیلم در کنار صادق، مغز متفکر تیم امنیتی در عملیات مرصاد که آدم سنگدلی است و رفاقت و دوستی سرش نمیشود و به نزدیکترین همکارانش بیاعتماد است و فیلمساز نیز با نشان دادن خیانتهای اطرافیان او بر این بیاعتمادی او صحه میگذارد، «رد خون» را به تلاشی برای مستندنگاری رویدادهای معاصر از موضعی کاملاً رسمی و امنیتی تبدیل میکند که نمیتواند پاسخگوی بسیاری از ابهامات و، چون و چراهای تاریخی و ایدئولوژِیک در مورد ریشههای حوادث و درگیریهای سیاسی و نظامی دهه شصت باشد، هرچند فیلمساز تلاش خود را کرده که ضمن نشان دادن دگمها و جنون قدرت طلبی مجاهدین خلق، از کلیشهای ساختن نیروهای هوادار آنها پرهیز کند. |
در این زمینه بخوانید:
نظر شما